سداد

أَعِینونی بِورعٍ و اجتهاد و عِفَّة و سداد

سداد

أَعِینونی بِورعٍ و اجتهاد و عِفَّة و سداد

نظرات حاوی پیام تبلیغی منتشر نمی شود...

سداد

دلم تنگ این بهشت شده ...

فرماندهـ منــــ

...

#کار_تشکیلاتی

حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دو دسته شدن خطرناک است؛ یکی به خاطر یک فکری از مجموعه ای جدا بشود، باز یکی دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالیکه این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگی را بخاطر آن به هم بزند.

بنده عرض کردم اتحاد ملی، خب، اتحاد ملی برای شما دانشجویان بسیجی از همین بسیج خودتان شروع می شود: اتحاد سازمانی و تشکیلاتی.

نگذارید شما را تکه تکه و پاره پاره کنند.

31/02/1386

" "

عشق نـوشتـــ

...

...

یکـ دوست جدید

نام کتاب: ارتش سری روشنفکران

نویسنده: پیام فضلی نژاد

ناشر: کیهان

لینک خریــد:

از اینجا بخرید...

معرفی کتاب:

فضلی نژاد در این کتاب بیشتر به روایت تاریخ اندیشه سیاسی در ایران معاصر و «نسبت علوم انسانی و مترجمان سکولار با براندازی نرم» می‌پردازد و در ضمن یک روایت تاریخی، مفاهیمی مانند «فروپاشی ایدئولوژیک» و «جاسوسی آکادمیک» را شرح می‌دهد. جدیدترین اسناد جاسوسی فیلسوفان یهودی مانند سِرآیزایا برلین، سِرهانا آرنت، سِرکارل پوپر، لشک کولاکوفسکی، هربرت مارکوزه یا متفکرانی مانند برتراند راسل، جان دیویی و ریچارد رورتی برای سرویس‌های جاسوسی غرب در این کتاب ارائه شده است. مترجمان سکولار از عزت‌الله فولادوند تا محسن ثلاثی یا ناشران وابسته مانند همایون صنعتی‌زاده و احسان یارشاطر از دیگر سوژه‌های نویسنده هستند؛ و پیوندهای این فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار با چهره‌های «روشنفکری دینی» مانند «عبدالکریم سروش» و «سیدمحمد خاتمی» و «مصطفی ملکیان» شرح داده است.

در بخشی از همچنین:

کتاب «ارتش سری روشنفکران» شامل 4 فصل با عناوین «درآمد: جاسوسان در تهران»، «فصل اول: علوم انسانی؛ الهیات جنگ نرم»، «فصل دوم: فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار»، «فصل سوم:سکولاریسم مقدس آمریکایی» و «فصل چهارم: سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری» است. پس از فصل چهارم، رساله‌ای 55 صفحه‌ای با نام «امام جنگ عقیده» چاپ شده که روایت‌گر تحلیل امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون «غرب‌شناسی»، «علم غربی»، «علوم انسانی»، «دانشگاه»، «معنای روشنفکری» و... است. کتاب «ارتش سری روشنفکران» در بخش «به روایت تصویر» شامل بیش از 100 سند، تصویر و کلیشه مطبوعاتی است و برای اولین‌بار در آن نامه‌های دست‌نویس از «احمد اشرف» (تحلیلگر CIA) خطاب به «عباس عبدی» و نامه «علیرضا نوری‌زاده» (جاسوس MI6) خطاب به «محمدعلی ابطحی» به همراه دست‌خط‌ها و اسنادی مانند مکاتبات حاج «حسین شریعتمداری» با پرفسور «حامد الگار» (استاد دانشگاه برکلی) به چاپ رسیده است. بخش «به روایت تصویر کتاب» شامل 50 صفحه است که ذیل هر عکس و سند و دست‌خط، توضیحات و شناسه‌های آن آمده و خوانند از هر عکس به صفحه مربوط به بحث در متن کتاب ارجاع می‌شود.

پربیننده ترین مطالب

زنی که قطره قطره فرو می ریخت!

سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ب.ظ

هو المصور

مقدمه:

طرف اول: رضوان گریه نمی کرد؛ فرو می ریخت. اشک، زیر پلک های کم خواب و خسته اش، در گودی کبود چشم هایش می نشست. اشک هایش اشک نبودند؛ خنجری بودند که بر درد های تلنبار شده اش فرود می آمدند و روح خسته و سرسختش را خراش می دادند.

طرف دوم: حمید، سنگدلانه و بی رحمانه، پسر پانزده ساله اش را تا سر حد مرگ، زیر مشت و لگد مچاله می کرد. با هر نعره ی حمید، رضوان گریه میشد و قطره قطره و بی صدا فر می ریخت. گریه اش مرور پانزه سال زندگی با رزمنده ی موج گرفته ای بود که زیر چرخ دنده های خرد کننده ی فراموشی، له می شد.

آری! حمید، شوهر و پسر عموی رضوان است که در سال 1367 در فاو شیمیایی و موجی شده.

و اما بعد...

پرسیدم:

«چرا او را ترک نمی کنی؟ مگر نمی گویی هفت سال تمام است که مادرت را به خاطر او ندیده ای؟ آرمان چه گناهی کرده که باید زیر مشت و لگد پدرش له و لورده شود؟»

سکـــوت کرد؛ عمیـــق و طولانی.

رضوان گفت: «می گویند موجی است، دیوانه است، باید ازش دور شد. باید قرص هایش را سر موقع به خوردش داد، باید دست و پایش را به تخت بست، باید با هزار بدبختی هر ما صد هزار تومان هزینه ی دارو و درمانش کرد، باید 250 هزار تومان اجاره خانه داد؛ هزینه ای که با خیاطی کردن توی خانه تهیه می شود.»

اسمش را پرسیدم...

گفت: «اسمم را می خواهی برای چه؟ بنویس زینبِ بلاکش! بنویس یک زن؛ زنی که دلش برای شوهرش می سوزد؛ زنی که نمی خواهد از شوهرش طلاق بگیرد. مگر شوهرش چه گناهی کرده؟ آدم کشته؟ چاقو کشی کرده؟ مواد فروخته؟ بابا جان! رفته جنگ، رفته جبهه، از من و شما دفاع کرده. از من و شما، از ناموس شما.»
گفت: «سه سال تمام ست که می روم فلان اداره و بر می گردم. سه سال است که به عالم و آدم می گویم شوهرم موجی است، شیمیایی است. کو گوش شنوا؟ گفتند برو مدرک بیاور. این هم مدرک. مدرک بالاتر از این که فرمانده ی گردان و فرمانده دسته اش بنویسند و امضا کنند؟ رفتم بیمارستان اهواز دنبال مدارکش، گفتند بی خود نگرد، تمام پرونده ها سوخته. گفتم بنویسید ببرم تهران. گفتند: مسئولیت دارد.»

گفت:

«چقــدر بهش گفتم برو دنبال درصـد مجروحیتت. هی خندید و گفت:

مگر من برای درصـد و سهمیه رفتم جبـهه؟ من برای مردم رفتم...

کدام مردم؟ مدمی که وقتی موج می گیردت، به جای کمک کردن، مسخره ات می کنند؟ مردمی که اصلا یادشان رفته جنـگ چی بود و جبهه کجا بود؟ کدام مردم، مرد؟! مردمی که وقتی می فهمند محتاج هستی و یک زن تنها و جوان، هزارتا پیشنهاد بی شرمانه بهت می دهند؟ می گویند این دیوانه درست بشو نیست، برو ازش جدا شو و بیا...»

گاهی پیش خدا کم می آورم. گاهی از خدا می پرسم، مگر گناه حمید و امثال حمید چیست که اینطور خودشان و خانواه شان در عذاب و عتابند؟ مگر این مرد برای مردم و مملکتش موجی نشده؟ مگر برای وطنش، برای سرزمینش اینطوری نشده؟

وطـن، وطـن، وطـن، وطـن یعنـی بغض زنی که هر شب زیر مشت و لگد شوهـر موجی اش خورد می شود و در برابر وسوسه ی طلاق، بردباری می کند. وطن یعنی التماس های زنی در برابر ساختمان بنیاد شهیـد. وطن یعنی حمید که پرونده ی مجروحیتش در بیمارستان اهواز سوخته است و حالا کسی زیر بار موجی بودنش نمی رود. وطن یعنی تاول های یک وجبی، یعنی خس خس سینه، یعنی خودسوری مجروحان جنـگی در برابر چشم مسئولان، وطن یعنی...
گفتم: «کاری از دست من ساخته نیست رضوان. من فقط می توانم بنویسم، بقیه اش با خدا.»
چیـزی نگفت و فقـط لبخنـد زد.


++ برگرفته از کتاب "زود پرستو شو بیا"؛ که در بخش یار مهربان وب معرفی شده است.

نظرات  (۱۶)

بدون شرح...

سلام

مستند بود؟

راوی مطلب خودتون هستین یا نقل قوله؟

پاسخ:
سلام
بله مستند بود. یادم رفته بود که اسم کتاب را پایان مطلب بنویسم، که نوشتم.
از کتاب "زود پرستو شو بیا" از غلامعلی نسائی.
۲۹ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۷ حسام محرابیان
سلام.
بروزم٬ با طرحی از حضرت آقا...
عشقی به نام شما.
خوشحال میشم سر بزنید و نظر بدید.

http://www.hesam8.nasle4.com/
پاسخ:
سلام؛ ممنون از حضورتون
شمام هی اشک ما رو در بیار

هیییییییییییییییییییییییییی

۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۳۸ بنت الهدی حسینی

عالی.

...

چقدر رزمندگان ما مظلوم واقع شدن.حقیقتا...

خیابان ها را بنام شهداء کردیم

 

 تا هر وقت نشانی منزل را می دهیم

 

بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید با آرامش به منزل می رسیم!

۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۱:۳۳ بنت الهدی حسینی

سلام علیکم

به صبغة الله دعوتید.

یا علی.

---------------------------------

مایل به تبادل لینک هستید؟

پاسخ:
سلام؛ با کمال میل اگه مایلین
واجب شد تهیه کنیم اصلش را..خوشمان آمد.
به ام دیگه سرنمیزنید؟
یاعلی
منم ممنونمک ه وبم سر زدید
بازم تشریف بیارید خوشحال میشم... :)
۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۶:۳۹ بنت الهدی حسینی

با افتخار لینک شدید.

سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/node/13169
ما را از بروزرسانی خود آگاه
و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
http://ammarname.ir -- info@ammarname.ir
یا علی

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین...کم کم بوی محرم هم داره میاد یه اربعین مونده...

یه بار اومدم این پست رو خوندم نظر نذاشتم..

اومدم بگم مصداق این آدما رضی الله عنه و رضو عنه هستش...

اگه با خوندن متن گریه بیفتیم و یه آهی بکشیم چه فایده داره...

یه ذره از دریای سختی های این جور خونواده ها رو چشیدم ...چیزی که مهمه موندن پای اعتقاداته خیییلی سخته من بعضی وقتا خدا شاهده کم میارم...اما خدا اینجوری دوست داره..دوست داره صورت سیلی خورده رو...نمی تونم چیزی بگم....خدایا ما رو شرمنده حضرت زهرا نکن.مارو شرمنده امام حسین نکن...

نوکری مون رو امضا کنید آقا...

پاسخ:
أن شاء الله

سلام       

تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
"زنی که قطره قطره فرو می ریخت!
"
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/14852 
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت حرف تو به شما:

"حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله): هر گاه یکى از شما دعا کرد، براى همه دعا کند؛ زیرا این، دعا را به اجابت نزدیک‏تر مى‏کند."

یا علی
۰۸ مهر ۹۲ ، ۰۹:۲۷ پیک هشترود
با سلام مطلب شما در سایت منتشر شد منتظر لینک هستیم
۱۴ دی ۹۲ ، ۲۲:۰۵ سجاد مؤذنی
 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
جناب آقای گورباچف!صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی
از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می‌شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته‌اید، و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه‌ بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پاره‌ای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر می‌کنید، اولین مسأله‌ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایی» و «دین‌زدایی» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدیدنظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه‌های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‌های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‌داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده‌اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن‌بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است. جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهند کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی‌ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد. حضرت آقای گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده‌ باشید و از این پس هم در مصاحبه‌ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید؛ ولی خود می‌دانید که ثبوتاً این‌گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد؛ و شما دومین و علی‌الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً می‌خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه‌های پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان می‌تپد هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم، که صدای شکستن استخوان‌هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند. آقای گورباچف وقتی از گلدسته‌های مساجد بعضی از جمهوری‌های شما پس از هفتاد سال بانگ «الله‌اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمی‌ مرتبت ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان‌بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان‌بینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمی‌دانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه می‌دانند. در حالی که معیار شناخت در جهان‌بینی الهی اعم از «حس و عقل» می‌باشد، و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم می‌باشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است، و چیزی که ماده ندارد، می‌تواند موجود باشد. و همان‌طور که موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است. قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد می‌کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده می‌شد. لن‌ نومن‌لک حتی نری‌الله جهره(2) می‌فرماید: لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف‌الخبیر.(3) از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم، که از نظر شما اول بحث است، اصولاً میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه، بخصوص فلاسفة اسلامی، بیندازم. فقط به یکی ـ دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم می‌توانند از آن بهره‌ای ببرند بسنده می‌کنم. این از بدیهیات است که ماده و جسم هر چه باشد از خود بیخبر است. یک مجسمه سنگی یا مجسمه مادی انسان هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است. در صورتی که به عیان می‌بینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خود آگاه است. می‌داند کجاست؛ در محیطش چه می‌گذرد؛ در جهان چه غوغایی است. پس، در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمی‌میرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق می‌خواهد. و شما خوب می‌دانید که انسان می‌خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان می‌خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق کنید، می‌توانید دستور دهید که صاحبان این‌گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی(4) و بوعلی‌سینا(5) ـ رحمت‌الله علیهما ـ در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهای سهروردی(6) ـ رحمت‌الله علیه ـ در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین(7) ـ رضوان‌الله تعالی علیه و حشره‌الله مع‌النبیین و‌الصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی‌الدین ابن‌عربی‌(8) نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد. جناب آقای گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می‌خواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که می‌تواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می‌دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر این‌گونه فکر نمی‌کنید که مذهب مخدر جامعه است.(9) راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه‌های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیراسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب امریکایی» می‌نامند. در خاتمه صریحاً اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می‌‌تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن‌ همجواری روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می‌شمارد. والسلام‌ علی‌من‌اتبع الهدی.
11/10/67 روح‌الله الموسوی‌الخمینی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">