سداد

أَعِینونی بِورعٍ و اجتهاد و عِفَّة و سداد

سداد

أَعِینونی بِورعٍ و اجتهاد و عِفَّة و سداد

نظرات حاوی پیام تبلیغی منتشر نمی شود...

سداد

دلم تنگ این بهشت شده ...

فرماندهـ منــــ

...

#کار_تشکیلاتی

حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دو دسته شدن خطرناک است؛ یکی به خاطر یک فکری از مجموعه ای جدا بشود، باز یکی دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالیکه این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگی را بخاطر آن به هم بزند.

بنده عرض کردم اتحاد ملی، خب، اتحاد ملی برای شما دانشجویان بسیجی از همین بسیج خودتان شروع می شود: اتحاد سازمانی و تشکیلاتی.

نگذارید شما را تکه تکه و پاره پاره کنند.

31/02/1386

" "

عشق نـوشتـــ

...

...

یکـ دوست جدید

نام کتاب: ارتش سری روشنفکران

نویسنده: پیام فضلی نژاد

ناشر: کیهان

لینک خریــد:

از اینجا بخرید...

معرفی کتاب:

فضلی نژاد در این کتاب بیشتر به روایت تاریخ اندیشه سیاسی در ایران معاصر و «نسبت علوم انسانی و مترجمان سکولار با براندازی نرم» می‌پردازد و در ضمن یک روایت تاریخی، مفاهیمی مانند «فروپاشی ایدئولوژیک» و «جاسوسی آکادمیک» را شرح می‌دهد. جدیدترین اسناد جاسوسی فیلسوفان یهودی مانند سِرآیزایا برلین، سِرهانا آرنت، سِرکارل پوپر، لشک کولاکوفسکی، هربرت مارکوزه یا متفکرانی مانند برتراند راسل، جان دیویی و ریچارد رورتی برای سرویس‌های جاسوسی غرب در این کتاب ارائه شده است. مترجمان سکولار از عزت‌الله فولادوند تا محسن ثلاثی یا ناشران وابسته مانند همایون صنعتی‌زاده و احسان یارشاطر از دیگر سوژه‌های نویسنده هستند؛ و پیوندهای این فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار با چهره‌های «روشنفکری دینی» مانند «عبدالکریم سروش» و «سیدمحمد خاتمی» و «مصطفی ملکیان» شرح داده است.

در بخشی از همچنین:

کتاب «ارتش سری روشنفکران» شامل 4 فصل با عناوین «درآمد: جاسوسان در تهران»، «فصل اول: علوم انسانی؛ الهیات جنگ نرم»، «فصل دوم: فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار»، «فصل سوم:سکولاریسم مقدس آمریکایی» و «فصل چهارم: سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری» است. پس از فصل چهارم، رساله‌ای 55 صفحه‌ای با نام «امام جنگ عقیده» چاپ شده که روایت‌گر تحلیل امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون «غرب‌شناسی»، «علم غربی»، «علوم انسانی»، «دانشگاه»، «معنای روشنفکری» و... است. کتاب «ارتش سری روشنفکران» در بخش «به روایت تصویر» شامل بیش از 100 سند، تصویر و کلیشه مطبوعاتی است و برای اولین‌بار در آن نامه‌های دست‌نویس از «احمد اشرف» (تحلیلگر CIA) خطاب به «عباس عبدی» و نامه «علیرضا نوری‌زاده» (جاسوس MI6) خطاب به «محمدعلی ابطحی» به همراه دست‌خط‌ها و اسنادی مانند مکاتبات حاج «حسین شریعتمداری» با پرفسور «حامد الگار» (استاد دانشگاه برکلی) به چاپ رسیده است. بخش «به روایت تصویر کتاب» شامل 50 صفحه است که ذیل هر عکس و سند و دست‌خط، توضیحات و شناسه‌های آن آمده و خوانند از هر عکس به صفحه مربوط به بحث در متن کتاب ارجاع می‌شود.

پربیننده ترین مطالب

۲۴ مطلب با موضوع «رهـ توشه» ثبت شده است

دیشب بود

آری دیشب!

یکی آن طرف خط و دیگری این طرف خط با فرسخ ها فاصله از هم

از چشم اندازه صد ساله مان می گفتیم! یعنی سال 1500 و آن حوالی اش...

از درس می گفتیم و کار

از زندگی می گفتیم و بچه ها و نوه ها و نتیجه ها حتی...!

از آقا داماد می گفتیم و از عروس خانم...!

  

HaFi
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۲۰ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۸ نظر

هو المحبوب

 

در سایه ی عنایات حضرت حق و در پرتو نگاه پر مهر حضرت ولی عصر عج پیمان می بندیم، تا توسل بر آستان آن یار سفر کرده جوییم.

باشد که کمکمان کنند تا پر پرواز همیدگر باشیم و پله ای برای صعود دیگری تا رسیدن به معبود.

 

ای صاحب الزمان!

 

در این آدینه ی مهدوی، با یاد شما و به برکت انتساب این روز پر برکت به شما، "ما شدنمان" را جشن می گیریم و منت دار حضور شما و پدران و مادر اهل بهشت حضرت زهراء س و بانوی کرامت، حضرت معصومه س هستیم.

باشد که با حضور گرم و پر برکتتان، محفلمان را خدایی و سرآغازی برای زندگی مؤمنانه و به دور از سیاهی های گناه و معصیت قرار دهید.

مشتاقانه منتظر حضورتان هستیم...

 

کنون که موسم وصل است و ما همه جمعیم

خدا کند که بیایی و وصل ما بینی

 

یا صاحب الزمان

 

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک...

Khanom HaFi
۲۴ دی ۹۴ ، ۰۰:۳۶ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوةَ 

ألسَّلامُ عَلَیک یا شَرِیک القُرآن

HaFi
۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۵ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

»» همچنان منتظر نظرات هستم ها ... ««

HaFi
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۴ نظر
HaFi
۰۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۲ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ نظر
HaFi
۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۰ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۳۴ نظر
HaFi
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۰ موافقین ۸ مخالفین ۲ ۳۶ نظر
HaFi
۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۸:۲۶ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ نظر

ت: مــرگ خامـوش

 

همگی به این مهم واقف هستیم که تا عملکرد های نظام فرهنگی کشورمان موفق نباشد، جامعه در مسیر رشد و سازندگی حرکت صحیحی نخواهد داشت! و علت این هم مشخص است حضرت آقا فرمودند: "فرهنگ، هواست؛ اگر تمیز باشد آثاری دارد و اگر کثیف باشد آثاری دیگر"!

حال؛ بخش عمده فرهنگ عبارت است از عقاید و خصوصیات یک جامعه! یعنی رفتار ها و اخلاقیات فردی و اجتماعی در برخورد با امور.

امروز، کشور ما متناسب با پیشرفت و ریشه دواندن انقلاب در عرصه های مختلف، فرهنگ ما پیشرفتی نداشته است! نه به این معنا که کاری نشده، به این معنا که خیلی کارها باید می شد، ولی نشد!

 

حال علت چیست!؟

 

علت این است که ما فرهنگ و کار فرهنگی را برای خودمان یک جهاد تعریف نکردیم.

وقتی حضرت آقا از عنوان "قرارگاه مرکزی فرهنگ" استفاده می کنند، به این معنی است که ایشان تأکید دارند که عرصه فرهنگ یک میدان و کارزار مبارزه است.

پس چرا آنطور که باید به کار و عرصه فرهنگی پرداخته می شد، نشد و عرصه فرهنگ ما دچار مرگ خاموش شده، چند دلیل دارد:

 

مرگ خاموش فرهنگ

 

اول اینکه؛ این جبهه ی فرهنگی برای خود یک نقشه راه جامع تعریف نکرده است. که طبق آن برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت مشخص باشد.

 

دوم اینکه؛ به کارهای جسته و گریخته و سطحی و زودبازده بیشتر اهمیت داده که البته کم اثر است و کم عمق.

 

سوم اینکه؛ بدنه ی جبهه ی فرهنگی ما ضعیف است و اطلاعات بالا و عمیقی ندارد؛ و معمولا تحت تأثیر جو واقع می شود و هیچ گاه توان بیان استدلال و بحث را ندارد. (دقیقا مثل بحث شیعه های تندرو یا همان فرقه شیرازی)

 

چهارم اینکه؛ کارهای فرهنگی ما در دهانه خط و حزب گیر کرده است! در حالیکه مسئله فرهنگ، مسأله سیاسی چپ و راست نیست، بلکه مسئله ارزش هاست و عناصر جبهه فرهنگی خود را مشغول دعواهای خطی و حزبی کرده اند.(البته تا وقتیکه به ارزش ها ضربه ای وارد نشود.)

 

پنجم؛ مسئله خودبینی و یا خودبرتر بینی است! که موجب انزوای بسیاری از عناصر فرهنگی شده است. که این موجب ضعف جبهه خودی مقابل جبهه دشمن می گردد.

 

ششم؛ که البته مسئله ای بس فراگیر در بین فعالان عرصه فرهنگ است، عدم خودسازی اخلاقی است. که نیروی فرهنگی و جهادگر عرصه فرهنگ، پیش از برون سازی باید درون سازی داشته باشد.

این در حالیست که برای بسیاری از بچه های فرهنگی این مفهوم غلط جا افتاده است که صرف انجام یک کار فرهنگی خودش عبادت است! در حالیکه این نیز یکی از ترفندهای شیطان است.

مثال این هم واضح است؛ که نمازها بی حس و حال شده اند! و یا سحرها -البته اگر بیدار شویم- پر از خستگی و بی حالی است و توسلات هفتگی و این جور حالات معنوی بین بچه های فرهنگی کمرنگ شده است.

و یا اینکه تصمیم گرفته می شود فلان روز هفته، مثلا زیارت آل یس و توسل به امام زمان عج برگزار شود؛ از قرار همان روز یا دوستان نیستند! و یا بعد از اتمام جلسه تشریف می آورند! و اینکه در حین برگزاری جلسه بیرون از جلسه مشغول صحبت راجع به کارهای پیش رو هستند!

 

پ.ن: دوستان هم سنگری! بیایید عزم مان را راسخ کنیم؛ راسخ تر از همیشه؛ مسجد یا کانون یا پایگاه بسیج یا مجموعه ی اینجا و آنجا هم ندارد! شروع کنیم؛ هر کاری که از دستمان بر می آید؛ به صرف گفتن و خواندن اکتفا نکنیم.

یکی از دوستان، بچه های همسایه هاشون را جمع کرده بود طبقه ی پایین منزلشون و شروع به کار کرده بود با یک میز پینگ پنگ! خیلی جالب بود واسم.

 

+ +: تمام این مطالب خطاب به خودم بود؛ کسی به خودش نگیرد! و یا اینکه احساس نکین خواستم درس اخلاق بدهم!

 

غیرت نوشت

 

غ.ن: (غیرت نوشت) 121 شهید آمدند تا بگویند امنیت امروز، مرهون خون ماست نه مذاکرات! نه به قدم زنی دو نفره در هوای دو نفره! نه سفر به فرانسه و لبخند زدن! پس لطفا بی غیرتی تان را به رخ ملت نکشیــد!

HaFi
۰۳ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۸ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۷ نظر

آن روزها مادران را ننه و پدران ا آقا صدا می کردند. البته ننه ی تنها نه. در واقع مادر به اسم پسر بزرگ تر شناخته می شد. مثلاً مادر من ننه کیم بود. آن عصر، عصر ننه ها بود. بعضی هاشان صاحب علم و معرفت بودند و دارو تجویز می کردند و شفا می دادند. مثلاً بعد از هفت بچه، به بیچاره ننه ماهرخ می گفتند: "عاقر شده و دیگر دامنش سبز نمی شود" و او را به عرق سُنبل می بستند تا بتواند هشتمین فرزندش را به دنیا بیاورد ....

از هر خانه ده، دوازده بچه ی قد و نیم قد بیرون می زد. هر کس همبازی هم سن و سال خودش را پیدا می کرد. ...

همیشه یکی از همسایه ها یا زاییده بود یا شیر می داد و این موضوع باعث شده بود مادرهایی که به اندازه ی کافی شیر نداشتند یا مریض بودند، بچه ها را به خانه ی آن یکی همسایه بسپارند تا چند روزی شیر بخورند. با این حساب همیشه تعدادی خواهر و برادر رضاعی م داشتیم. مثلاً برادرم علی که به دنیا آمد مادرم مریض بود. من علی را قنداق پیچ می بردم پیش ننه مجید تا با دخترش فاطمه که هم سن او بود شیر بخورد.

اصلاً هرکه عیالوار تر بود اسم و رسم بهتر و بیشتری داشت...

 

این روایتی کوتاه بود از کتاب "من زنده هستم" از معصومه آباد؛ که وقتی می خوندم، این صفحه که تمام شد، هنوز ادامه ی کتاب مطالعه نشده!

 

بخشی از کتابخانه ی من!

 

- فکر می کنید دلیل این غلفت چیست!؟ چرا اوضاع خانه ها و جامعه مان اینطور شد!؟ و دیگر هیچ کس تمایلی به بچه دار شدن نداشته باشد و یا نهایتا به یک یا دو بچه اکتفا کنند!؟

 

در سال 92 که مقام معظم رهبری بحث سبک زندگی را مطرح کردند، یک سری از سیاسیون و رسانه ها فقط این مفهوم را تکرار کردند، ولی در عالم واقع کار خودشان را کردند و هیچ تحولی رخ نداد.

غافل از اینکه مقوله ی ازدیاد جمعیت(همان سبک زندگی) شعاری محقق نمی شود! دستوری هم نیست! یعنی مردم با دستور فرزندانشان را کم نکردند که با دستور زیاد کنند.

این سبک زندگی ماست که اقتضائش این است که مسئولیت گریز باشیم و نخواهیم زحمت تربیت چند فرزند را به عهده بگیریم. آن چیزی که باعث کاهش موالید شده، سبک زندگی ما بوده نه دستور دولت یا خواست ائمه جمعه از زوج ها برای اینکه فرزند بیاورند یا نیاورند!

در قدیم، ارزش های اجتماعی زنان، مادری بود ولی وقتی زنان ما دچار تحول ادراک هویتی شده اند و به طرب زندگی شان فکر می کنند. زنانی که برای آنها تحصیلات تکمیلی دانشگاهی، استقلال اقتصادی و اشتغال تبدیل به ارزش شده و زن بجای اینکه خودش را اول مادر بداند، اول یک کنشگر اجتماعی می داند! که این را سبک زندگی به او داده است.

 

حال چگونه باید این سبک زندگی را اصلاح کرد!؟

 

دولت آقای هاشمی چگونه موفق شد موالدی را کاهش دهد؟ از طریق دستور و بیلبورد؟ نخیــر! از طریق ارائه نگرش های غربی در آموزش و پرورش و دانشگاه ها به زنان. در دستور جلسه های دولت کارگزاران هست که، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش متولی کاهش موالیدند.

یعنی آنها بودند که باید به دختران جوان ایرانی می گفتند که شما ابتدا مادر نیستید. نروید بچه بزایید و مجبور شوید آشپزی کنید و رخت بشورید.

نگرش تغییر کرده است!

و تا نگرش اصلاح نشود، برای چه باید خانواده ها دوباره زیر بار فرزند بروند!؟

 

متاسفانه امروز فرهنگ سازی بر روی این مسئله تعطیل است!

 

خانواده ای که کم تر بچه دارد و یا ندارد، خرجش کمتر است، راحت تر سفر می رود، شب ها راحت تر می خوابد و... یعنی ازش شد عیش و طرب روزمره و سبکی بار. پول شد ارزش، که زن هم برود اشتغال داشته باشد و توی خانه نماند. زن به عنوان کنش گر اجتماعی ارزشمند است نه به عنوان مادر در خانه!

و حال...

همچنان سینمای ما، رسانه های ما، آموزش و پرورش ما و دانشگاه های ما دارند انگاره های خانواده های هسته را ترویج می کنند، خانواده های هسته ایِ کم جمعیت.

و آیا دستور العمل های دولتی ما تغییری کرده!؟ سیستم وزارت ارشاد و آموزش و پروش مان چطور!؟

و همچنان با این مقوله شعاری عمل می شود.

 

پ.ن: بنده حقیر نیز به شخصه معتقد به حضور زن در اجتماع هستم؛ و این متن اصلا در پی خانه نشین کردن زن نبود! (که این حرف در پست های قبلی همین وبلاگ به وضوح مشخص است!).

 

++ بابت راکد بودن وبلاگ در این مدت و اینکه به دوستان سر نزدم عذر خواهی می کنم! (سرم کمی شلوغ بود!)

HaFi
۱۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۲۸ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۴۶ نظر

"حسینی باشیم نه هیئتی"

  

« وَ اقرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ القُرآن »

هر چه از قرآن میسر شد، بخوانید.

 

 

در زیارت نامه ی شریف امام حسین علیه السلام می خوانیم:

 

السَّلَامُ عَلَیکَ یَا شَرِیکَ القُرآن "

 

یکی از دلایلی که امام حسین (ع) از لشگریان یزیدی خواست شب عاشورا را به او مهلت دهند، تلاوت قرآن بود!

که حتی روایت شده، حضرت با تلاوت خود در آن شب، سی نفر از سپاهیان عمر سعد علیه العنه را که صوت ایشان را می شنیدند در شمار یاران شهادت جوی خود در آوردند.

 

پ.ن: امام حسین (ع) در دل شب و هنگام روز به قرآن می پرداختند، تا جایی که سر مبارک ایشان نیز روی نی سوره ی کهف را قرائت می نمود.

که این یعنی:

" سر از تن جدا می شود ولی از قرآن جدا نمی شود! "

پس یکی از لوازم حسینی بودن...

HaFi
۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۱:۵۱ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۰ نظر

مگه خدا بخیله !؟

مگه چیزی را که از خدا میخوایم، بهمون بده چیزی از خزائنش کم میشه !؟

 

خدا نه بخیله و نه چیزی از خزائنش کم میشه! که در عوض خدا:

 

هم رزاقِ و هم کریمِ و هم در عین حال حکیم!

پس فقط میگم:

«« الحمـد لله رب العـالمین »»

 

«ادامه ی مطلب هم هست !»

HaFi
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۵۳ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ نظر

هو الحبیب...

 

در نظراتی که دوستان منت گذاردن و در پست متولیان فرهنگی (3) گذاشته بودند؛ نقطه مشترک همگی آنها، زبان گله بود که همگی از وضع موجود مساجد، زبان به گلایه و شِکوِه گشوده بودند...

 

اما باید گفت:

 

یک بچه حزب اللهی و فعال و دلسوز فرهنگی باید مانند گل نیلوفر باشد!

 

 

چرا !؟

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند در سختی ها باید زیباترین ها را آفرید...

نیلوفر کمال زیبایی نیز به شما می آید...

نیلوفر نماد انسان فوق العاده با اراده ای محکم است؛ زیرا بدون هیچ ناپاکی از آب های گِل آلود خارج می شود...

 

یک فرزند انقلاب؛ یک نیروی فرهنگی حزب اللهی؛ باید به گونه ای باشد که شرایط محیط نتواند بر وی تحمیل گردد! و بلکه اوست که بر شرایط محیط غالب می شود.

والسلام

HaFi
۲۵ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۹ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

منادی ندا داد...

طُوبَی لِلذَّاکِرِینَ طُوبَی...!

"خوشا به حال آنهایی که اهل ذکر حق هستند، خوشا به حال آنهایی که اهل اطاعت از حق هستد..."

فرشته داعی بود که از جانب خدای تعالی گفت:

أنَا جَلیسُ مَن جالسَنی وَ مُطیعُ مَن اَطاعَنی وَ غافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنی

"کسی که با من بنشیند،من با او می نشینم."

- من همنشین کسی هستم که با من همنشین شود...

"من اطاعت می کنم از کسی که از من پیروی کند!"

- این ماه آن زمانی است که اگر یاد مرا در قلبت زنده کنی و از من اطاعت کنی، آن وقت هر چه بخواهی،من از تو اطاعت می کنم و هر چه بخواهی به تو می دهم!

- یعنی از دریچه ی رجبی شدن، می شود حوائجی را که خداوند حاضر و مایل است به ما بدهد...

الشّهرُ شَهری

وَالْعبدُ عبْدی

وَالرَّحمَةُ رَحْمَتی

فَمَن دَعانی فی هَذاَ الشَّهر اَجِبْتُهُ

"هر کس مرا در این ماه بخواند اجابتش می کنم و جوابش را می دهم."

وَ مَن سَأَلَنی اَعطَیتُهُ وَمَن اسْتَهْدانی هَدَیتُهُ

"ای بنده من! اگر از من چیزی بخواهی به تو می دهم؛ و اگر از من طلب هدایت و راه جویی کنی، تو را هدایت می کنم، راه و چاه را به تو نشان می دهم."

- بله! خداوند حرف یاد ما دادند که ما در این ماه از خدا بخواهیم که: خدایا ما را هدایت کن...

وَجعَلْتُ هَذَاالشَّهرَ حَبْلاً بَینی وَ بَینَ عِبادی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَیَّ.

"این ماه را چون یک ریسمان قرار دادم بین خود و بندگانم؛ کسی که به ریسمان ماه رجب چنگ بزند به من وصل می شود."

- پس ماه رجب به عنوان یک شرایط استثنایی است تا انسان از آن استفاده کند و بالا رود، مثل یک طناب که یک سر آن در دست خدا است و یک سر آن را رها کرده تا ما بگیریم و بالا رویم، با اعمال و آداب مخصوص این ماه می توان سرِ طناب را برای بالا رفتن گرفت.

..............

پ.ن 1: برای عملیاتی کردن أعمال این ماه مبارک، برنامه زیر را برای استفاده ی دوستان قرار دادم.(دانلود کنید و استفاده کنید!) إن شاء الله که مفید حال واقع شود...

رجب1              رجب2

پ. ن 2: لینک دانلود کتاب "ماه رجب؛ ماه یگانه شدن با خدا" اثر استاد اصغر طاهر زاده...(این هم برای استفاده دوستان که إن شاء الله دعا کنن ما را هم...!)

برای دانلود کتاب روی عکس کلیک کنید...

HaFi
۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۲۶ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ نظر

ایام شهادت أم الشهداء، صدیقه کبری، فاطمه زهراء سلام الله علیها تسلیت...

++ 1: در این پُست قرار است گوشه هایی از زندگانی حضرت زهراء سلام الله علیها، از تولد تا شهادت را بیان گردد؛ و سعی بر این است که این مطلب در هر دو روز یکبـار، به روز گردد. (حال اگر مشکلی پیش اومد و این به روز رسانی به تأخیر افتاد حلال بفرمایید!)

++ 2: جدیدترین مطلب را در صفحه نخست، و مطالب پیشینش را در ادامه ی مطلب مطالعه فرمایید.

(مطالب برگرفته از مجموعه کتاب های چهارده خورشید و یک آفتاب می باشد.)

. . . . . . . . .

ــهفدهــ:
فاطمه نشسته بود بالای سر پدرش. لحظه های آخر عمر رسول خدا بود.
حرف هایی بین پدر و دختر رد و بدل شد. فاطمه گریه کرد، بعد خندید.
پرسیدند: "چه شد؟"
گفت: "پدرم به من خبر داد، جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من نازل می کرد امسال اما دو بار. مرگ من نزدیک است. دخترم با تقوا باش و صبر کن. من با شنیدن این حرف گریه کردم. بعد گفت: فاطمه جان! هیچ زنی در مقام و منزلت مثل تو نیست، پس صبر کن و بدان تو اولین کس از خاندانم هستی که به من ملحق می شود. با شنیدن این حرف خندیدم."

. . . . . . . . .

ــهجدهــ:

بدون جنگ زمین فدک رسید به مسلمان ها، آیه آمذ:

"از آنچه خدا به تو بخشیده؛ حق خویشانت را بده."

پیامبر زمین را بخشید به دخترش.

ابوبکر را که خلیفه کردند، فدک را گرفت.

فاطمه رفت پیش او. گفت: "چرا چیزی را که پدرم به من بخشیده از من گرفتید!؟"

ابوبکر جواب داد: "اگر مالکی شاهد بیاور."

علی و ام ایمن شهادت دادند.

خلیفه نامه نوشت: "فدک مال فاطمه است"

عمر آمد، نامه را که دید، داد زد: "این زمین غنیمت مسلمان هاست، در ثانی علی از این ماجرا سود می برد، شهادتش قبول نیست، ام ایمن هم زن است، شهادت یک زن کافی نیست."

عمر نامه را به زور گرفت، پاره کرد

بعد هم کاری کرد که فاطمه تا آخر عمر حاضر نشد حتی نگاهش کند...

. . . . . . . . .

 

HaFi
۱۲ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۰۶ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۵۳ نظر