فتنه "1288"
و اما فتنه از ماده ی "فِ ت نِ" میباشد؛ که وقتی به فرهنگ های لغت سَرَک میکشیم آنرا به آشوب، بلوا، جنجال، آفت و بلا معنی شده است. در برخی هم به آزمون و آزمودن و امتحان معنی شده است.
اما آنچه در ذهن من و شما از فتنه نقش میبندد این است که گروه یا حزب یا جناحی در یک کشور و نظام و حکومت که با سیاست های ریز و کلان آن مخالف هستند، دست به آشوب و بلوا میزنند؛ البته نه صرفاً آشوب و بلوا؛ بلکه آشوب میکنند با هدف سد راه شدن برای حرکت آن حکومت؛ یا ایجاد خلل در حرکت و اهداف آن نظام؛ و یا ایجاد تغییر در مسیر حرکت و یا حتی براندازی آن نظام و حکومت...
بلاخره تا هر جا و هر مرحله ای که توان شان اقتضا کند پیش می روند!
مثلاً ذهنمان می رود به سال 88 (همان 1388) که گروهی از مخالفین و فریب خوردگان نظام اسلامی ایران، دست به آشوب و بلوا زدند! به بهانه ی انتخابات و با همان اهداف شومی که گفته شد؛ که البته توانشان تا حد ایجاد خلل در حرکت این نظام بود.
اگر کمی بیشتر به ذهنمان فشار بیاوریم و کمی دورتر را نگاه کنیم به ده سال قبل تر روانه میشویم یعنی سال 78 و فتنه و مسائل پیچیده اش؛ من جمله همان قضایای کوی دانشگاه که زبان زد هم شده است اتفاقا و همگی صرفاً همین را شنیده ایم و بیش از آن را به هر دلیلی نداسته ایم هنوز!
ولی میدانیم آشوبگران آن سال هم توانشان در حد ایجاد خلل در حرکت نظام بود نه بیشتر!
اما بیش از این را گمان نکنم ذهن هایمان قَد بدهد!
چونکه به بیش از سال 78 را دیگر حتی سن هایمان هم قد نمیدهد چه رسد به ذهن ها!
حال این موارد را که همین حوالی مان بوده را هم به دنبالش نرفته ایم! دورتر از این مواردش دیگر پیشکش!
اما وقتی کمی با تاریخ همراه میشویم و این تاریخ دستمان را میگیرد و تا حدود یک قرن و اندی سال، قبل ترمان می برد؛ جایی که فتنه ای دیگر به پا شد یعنی حوالی سال 1288...
آنجا خبرهایی هست و فتنه ها و آشوب هایی؛ ولی با یک تفاوت...
و آن اینکه فتنه گران و آشوب و بلوا به پا کنندگان آن سال، کمی بیش از این فتنه های نزدیکتر ما قدرت داشتند!
نه تنها صد راه حرکت آن انقلاب و حکومت در حال تشکیل نطفه شدند، نه تنها باعث ایجاد خلل در حرکت و اهداف آن شدند؛ بلکه مسیر حرکت آن را نیز تغییر دادند و منحرفش کردند!
حتی اوضاع آن سال ها کمی وخیم تر از این حرف ها هم هست!
و آن اینکه، حتی رهبر آن جریان و نظام نو پا را هم به چوبه ی دار آویختند و آب از آسیاب تکان نخورد!
آری؛ آن روزها نهضتی در حال شکل گیری بود با عنوان "نهضت عدالت خانه" که مخالفان و آشوبگرها منحرفش کردند البته نه با جار و جنجال و آشوب خیابانی؛ بلکه خیلی خاموش و آرام؛ با نفوذ در قلب مردم و اطرافیان علما؛ آن نهضت تبدیل شد به "نهضت مشروطه" و رهبرش را به جرم مخالفت با آن به دار آویختند و مردم ایستادند و نگاه کردند؛ و آب از آب تکان نخورد!
و به همین راحتی رهبر نهضت مشروطه؛ شیخ شهید، آیت الله فضل الله نوری را از چوبه ی دار، به پایین آویختند...
اما چند نکته:
1) اگر آن زمان علما نجف به دلیل نداشتن اطلاعات لازم و کافی نبودن وسایل ارتباطی، با جریان مشروطه همراه شده بودند و اَنگ تندروی به شیخ فضل الله نوری میزدند؛ امروز نیز برخی علما نه در نجف، بلکه در همین قم، و با این همه وسایل ارتباطی و خبری وسیع، از همه جا بی خبر و ...
2) هیچ آیه و روایت و بشارت و وحی ای نیامده است که در این انقلاب نیز قرار نیست هیچ گونه خلل و انحراف و ... رخ دهد! پس کمی به هوش باشیم و در جهت حفظ و اعتلای آن تلاش نماییم.
خوب هم نوشتید.
موفق باشید در پناه الله.
سلامت باشید.