هنوز شرمنده ایم
هو الرئوف
هر سال، فقط می توانیم بگوییم و بنویسیم:
یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس گرامی باد !
ما فقط همین را ظاهرا میتوانیم بگوییم؛ شاید شب خاطره یا مثلا یادواره ای هم گرفته باشیم!
و یا اینکه با چند تا گونی پراز خاک ارّه هم، سنگری کنار مسجد یا مدرسه یا هر ارگان دیگری درست کرده باشیم!
عکس های تکراری سال های قبل را هم به در و دیوار شهر بزنیم!
و خیلی کارهای دیگر که حتی گفتنشان هم بی حوصله ام می کند...
من یک نسل سومی ام که بعد از گیرودار روزهایی که خیلی ازشماها
درعملیات ها و کربلاهای پنج و... ، به قول ما "حماسه" آفریدید و شهید و جانباز و اسیر شدید به دنیا آمدم ...
من آمدم و خیلی از شماها رفتید و رفته بودید ...
به نظرتان توانسته ام جای خیلی خالیِ خیلی از شماها را پر کنم ؟
* * * *
امروز اولین روز از هفته ایست که ما برای گرامیداشت آن هشت سال در تقویم ثبت کرده ایم!
و من هر روز با خودم برای اینکه چکار کنیم برای شما و آن هشت سال، کلنجار رفتم و هی گیج شدم که چکار کنیم که مثل همیشه نباشد!
امسال من هم مانند همه فقط حرف زدم و اتفاقی که می خواستم نیفتاد!
باید خودتان دست به کار شوید و راهمان بیاندازید.
ما عجیب منفعل و خسته ایم
خسته حتی ازخودمان ...
پ.ن: اینک تنها این آیه به خاطرم میاید برای پاسداشتی کوچک به پیشگاهتان:
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتأ بل أحیاء عند ربهم یرزقون» 169 آل عمران
و این جمله ی شهید آوینی که گفت:
«عالم محضر شهداست، اما کو مَحرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلاء ظاهری خود را نبازد، زمان می گذرد و مکان ها فرو می شکنند اما حقایق باقی است.»
ولی هم خسته ام و هم شرمنده !