کدام همت؛ کدام باکری!؟
** منظور از همت و باکری، همت و باکری بما هو همت و باکری نیست! بلکه منظور همت و باکری بما هو شهید است؛ بما هو اسطوره است؛ بما هو الگو است.
** بعد از اینکه چندی پیش مطلع شدم کتاب همت، نوشته محمد عزیزی با تهدید و شکایت خانواده این شهید از کتاب فروشی ها و ناشر آن جمع آوری شد، بر آن شدم مطلبی بنویسم، و حرف هایی را با خانواده بزرگوار این شهید در میان بگذارم! ولی خب کوتاهی شد...
اما بعد از اینکه بیانیه خانواده های 175 شهید(!!!) [که بهتر می بود گفته شود 175 امضاء] در اعتراض به سوء استفاده از تشیع 270 شهید در تهران صورت گرفت؛ و 5 امضای آن مربوط به خانواده های دو شهید همت و باکری بود؛ این بار عزمم جزم شد تا آن مطلب را با کمی تغییرات و با الهام از مقاله ی دوست عزیز محسن حسام مظاهری بنویسم، و نگذارم این شهدای بزگوار، بازیچه ی بازی ها و تفکرات سیاسی خانواده هاشان قرار بگیرند.
(البته بعد از آن تعدادی از آن امضاها تکذیب شدند از طرف خانواده ها!!!)
** سه روایت، که هر کدام به یک نگاه و جریان در رابطه با شهدا، مخصوصا این دو شهید دوست داشتنی می پردازد، و در ضمن خود حرف هایش را می زند...
یکــ - یک روایت واقعی... (که البته از خودم نیست!)
ازشان پرسیدم: با کدوم شهید دوستین؟!
اصلا این جمله به گوششان نخورده بود... خــــــانم یــــــــــعنی چی؟! اصلا شما خودتون با کدوم شهید دوستین؟
گفتم: شهید حاج حسن آغاسی زاده.
معلوم بود از آن بلاهاست... با خنده گفت خانم من با همت دوستم.
همه زدند زیر خنده.
گفتم: حاج ابراهیم همت؟!
گفت: خانم اسمشو نمیدونم عکسشو همین ورودی سایت زدن.
یکی یکی صداها بلند شد: عِـه اون عکسه اسمش همته؟! خانم ما هم همتو دوست داریم.
به سختی ساکتشان کردم: فکر کردین نمیدونم چرا همتون شهید همتو دوست دارین.
یکهو ترکیدند از خنده...
دو - روایت جریان حزب الله
محمد عزیزی، نویسنده کتاب زندگی نامه داستانی شهید محمد ابراهیم همت، [که البته در عین ناباوری این کتاب، در پی شکایت خانواده شهید، توقیف و جمع آوری شد! چرا که از نظر ایشان این کتاب تصویری غیر واقعی و دروغین(البته به زعم خانواده ایشان) را از همت عرضه کرده است.] در مقدمه ی کتابش اینگونه می نویسد:
"... معلم مجاهدی که در هر حال -چه هنگامی که در مدرسه و در حال تدریس بود و چه در جبهه های جنگ و دفاع از کشور و انقلاب اسلامی- بی تردید همواره یک انقلابی و مصلح بزرگ و پیرو خط امام و معتقد بر امر ولایت فقیه بود و جان و دل و دست و زبانش همه بوی عشق می داد و بوی زندگی؛ عشق به «هستی»، به «حقیقت»، به «اسلام راستین» و انقلابی که بتواند سعادت و نیکبختی مادی ومعنوی مردم به ویژه محرومین و پابرهنگان را فراهم آورد. محمد ابراهیم همت به گواهی همه ی اطرافیان و هم رزمان و گفتار و کردارش، اگر بزرگ ترین عاشق روزگار ما نبود، بی تردید یکی از معدود عاشقان حقیقی و از ماندگارترین و تأثیرگذار ترین کسانی بود که تا قرن ها یاد و نام و خاطره اش در حافظه ی تاریخی مردم ما به نیکی خواهد ماند."
همت در وصیت نامه اش چنین می نویسد:
"پیام من فقط این است: در زمان غیبت، اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید."
همت یک بسیجی است و حزب اللهیِ همیشه در صحنه و دارای بصیرت، که صف بندی قاطعی با ضد انقلاب ها و مخالفان و منتقدان نظام دارد و به مناسبت های مختلف نیز در برابرشان می ایستد و اتفاقا اعلام موضع نیز میکند. مثلا می گوید:
"زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند؛ زمان بنی صدر هم برچسب منافق؛ الآن هم برچسب خشک مقدسو تحجّر. هر قدمی کهدر راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم، برچسب باران مان کردند. حالا روزی ده برچسب دشت می کنیم. اما بسیجیان! دلسرد نباشید! حاشا که بچه بسجی میدان را خالی کند."
همت در این روایت، الگو و پناه و یاور حزب اللهی هاست. و اعقاد به حیات شهیدان پس از مرک نیز، سبب شده است که حضورش محسوس باشد؛ مزارش زائر داشته باشد؛ پوستر تصاویرش زینت بخشِ فضاهای شخصی و اداری باشد؛ جوانان حزب اللهی با او راز و نیاز و درد دل بکنند؛ و او را به عنوان یک یاور حی و حاضر و دارای قدرت و اراده مورد خطاب قرار دهند.
در کل همت حزب اللهی را می توان در تصویر زیر خلاصه کرد:
(بروی تصویر کلیک کنید...)
این تصویر را که پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی منتشر کرده است، گویای همه چیز در رابطه با روایت همت جریان حزب اللهی می باشد.
سه - همتِ سبز
یکی از شعار های خوارج سال 88، و معترضین به نتیجه انتخابات که جنبش سبز نام گرفتند؛ یکی از شعارهاشان این بود:
"بسیجی واقعی / همت بود و باکری"
این شعار می خواهد مفهوم بسیج را از مصادیقش جدا کند. و به عبارتی می خواهد روایت رسمی[روایت حزب الهی] را از بسیج و همت و باکری را بشکند.
زیرا واقعی و غیر واقعی، زمانی بکار می رود که حرف از غیر اصیل بودن و قلابی بودن یک پدیده در میان باشد.
این شعار در پی این است که روایت رسمی از همت و باکری[روایت حزب اللهی] را بشکند و روایت خود را[روایت سبز] را به عنوان روایت واقعی و اصیل مطرح کند.
این شعار می گوید: اولا بسیج یک ارزش است و ثانیا این مفهوم، مصادیقی دارد غیر از آن ها که مصداق آن معرفی می شوند.
پس این شعار نفی مصداق میکند در ضمن این که مضمون را تایید می کند، و مصداق حقیقی آن را ارائه میکند؛ و می گوید همت و باکری از مصادیق واقعی و حقیقی این ارزش هستند، آن هم همت و باکری که ما آن را تعریف می کنیم.
حال سوال اینجاست که چرا از بین همه ی شهدای شاخص قرعه به نام این دو شهید می خورد!؟
نخستین دلیلی که به ذهن می رسد این است که چون خانواده این دو شهید هم جزو حامیان شاخص جریان سبز و معترضین بودند. و حضور این دو خانواده در بین معترضان، راه را برای ارایه ی روایتی غیر رسمی و از این دو شهید و تکذیب ادعای رسمی از آن را باز کرد.
اما خانواده های شهدای دیگری نیز در جمع معترضان حضور داشتند، اما نام شهیدشان شعار نشد و معترضان قاب عکسش را در دست نگرفتند. پس علت این گزینش چیست!؟
اینجاست که بحث اسطوره مطرح می شود؛ و این اسطوره است که قدرت تبلیغ و تهییج و بسیج عمومی دارد. و اگر این دو شهید اسطوره نبودند، واقعا برا معترضان چه اهمیتی داشت که بسیجی واقعی است یا نه!؟
پس یکی از پیام های "بسیجی واقعی / همت بود و باکری" این است که همت و باکریِ بسیجی در روایت رسمی، غیر واقعی و دروغین هستند. همت و باکریِ واقعی کسی است که اگر بود این سوی جبهه و در کنار معترضان می بود؛ نه در سوی مقابل.
همت و باکریِ سبز با استناد به مواضع امروز خانواده شان می کوشند، اسطوره شان را از روایت رسمی که در تملک جریان حزب الله است خارج کرده و روایت غیر رسمی خود را جایگزین گرداند و از روی آن الگو سازی و اسطوره سازی نمایند.
غافل از اینکه در رقابت نابرابر با اسطوره ی همتِ جریان حزب الله، یارای مقاومت نداشته و محکوم به شکست خواهند بود.
و به همین دلیل است که همت و باکریِ سبز با فروکش کردن اعتراضات خیابانی، فراموش می شود و تنها یک خانواده کوچک از آن باقی می ماند.
توی این یه مورد کاری از دستشون برنمیاد..
حاجی یه بار نشون داده انتخابش بین زن و فرزند با اسلام و ولایت، چیه!
فکر نمیکنم حالا که جنت نشین شده نظرش تغییری کرده باشه-
آقاحمید هم همینطور...