سداد

أَعِینونی بِورعٍ و اجتهاد و عِفَّة و سداد

سداد

أَعِینونی بِورعٍ و اجتهاد و عِفَّة و سداد

نظرات حاوی پیام تبلیغی منتشر نمی شود...

سداد

دلم تنگ این بهشت شده ...

فرماندهـ منــــ

...

#کار_تشکیلاتی

حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دو دسته شدن خطرناک است؛ یکی به خاطر یک فکری از مجموعه ای جدا بشود، باز یکی دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالیکه این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگی را بخاطر آن به هم بزند.

بنده عرض کردم اتحاد ملی، خب، اتحاد ملی برای شما دانشجویان بسیجی از همین بسیج خودتان شروع می شود: اتحاد سازمانی و تشکیلاتی.

نگذارید شما را تکه تکه و پاره پاره کنند.

31/02/1386

" "

عشق نـوشتـــ

...

...

یکـ دوست جدید

نام کتاب: ارتش سری روشنفکران

نویسنده: پیام فضلی نژاد

ناشر: کیهان

لینک خریــد:

از اینجا بخرید...

معرفی کتاب:

فضلی نژاد در این کتاب بیشتر به روایت تاریخ اندیشه سیاسی در ایران معاصر و «نسبت علوم انسانی و مترجمان سکولار با براندازی نرم» می‌پردازد و در ضمن یک روایت تاریخی، مفاهیمی مانند «فروپاشی ایدئولوژیک» و «جاسوسی آکادمیک» را شرح می‌دهد. جدیدترین اسناد جاسوسی فیلسوفان یهودی مانند سِرآیزایا برلین، سِرهانا آرنت، سِرکارل پوپر، لشک کولاکوفسکی، هربرت مارکوزه یا متفکرانی مانند برتراند راسل، جان دیویی و ریچارد رورتی برای سرویس‌های جاسوسی غرب در این کتاب ارائه شده است. مترجمان سکولار از عزت‌الله فولادوند تا محسن ثلاثی یا ناشران وابسته مانند همایون صنعتی‌زاده و احسان یارشاطر از دیگر سوژه‌های نویسنده هستند؛ و پیوندهای این فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار با چهره‌های «روشنفکری دینی» مانند «عبدالکریم سروش» و «سیدمحمد خاتمی» و «مصطفی ملکیان» شرح داده است.

در بخشی از همچنین:

کتاب «ارتش سری روشنفکران» شامل 4 فصل با عناوین «درآمد: جاسوسان در تهران»، «فصل اول: علوم انسانی؛ الهیات جنگ نرم»، «فصل دوم: فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار»، «فصل سوم:سکولاریسم مقدس آمریکایی» و «فصل چهارم: سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری» است. پس از فصل چهارم، رساله‌ای 55 صفحه‌ای با نام «امام جنگ عقیده» چاپ شده که روایت‌گر تحلیل امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون «غرب‌شناسی»، «علم غربی»، «علوم انسانی»، «دانشگاه»، «معنای روشنفکری» و... است. کتاب «ارتش سری روشنفکران» در بخش «به روایت تصویر» شامل بیش از 100 سند، تصویر و کلیشه مطبوعاتی است و برای اولین‌بار در آن نامه‌های دست‌نویس از «احمد اشرف» (تحلیلگر CIA) خطاب به «عباس عبدی» و نامه «علیرضا نوری‌زاده» (جاسوس MI6) خطاب به «محمدعلی ابطحی» به همراه دست‌خط‌ها و اسنادی مانند مکاتبات حاج «حسین شریعتمداری» با پرفسور «حامد الگار» (استاد دانشگاه برکلی) به چاپ رسیده است. بخش «به روایت تصویر کتاب» شامل 50 صفحه است که ذیل هر عکس و سند و دست‌خط، توضیحات و شناسه‌های آن آمده و خوانند از هر عکس به صفحه مربوط به بحث در متن کتاب ارجاع می‌شود.

پربیننده ترین مطالب

۲۶ مطلب با موضوع «انقلاب و دفاع مقدس :: رهبری» ثبت شده است

HaFi
۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۸ نظر
HaFi
۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ نظر
HaFi
۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۱۴ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۴ نظر

ت: مــرگ خامـوش

 

همگی به این مهم واقف هستیم که تا عملکرد های نظام فرهنگی کشورمان موفق نباشد، جامعه در مسیر رشد و سازندگی حرکت صحیحی نخواهد داشت! و علت این هم مشخص است حضرت آقا فرمودند: "فرهنگ، هواست؛ اگر تمیز باشد آثاری دارد و اگر کثیف باشد آثاری دیگر"!

حال؛ بخش عمده فرهنگ عبارت است از عقاید و خصوصیات یک جامعه! یعنی رفتار ها و اخلاقیات فردی و اجتماعی در برخورد با امور.

امروز، کشور ما متناسب با پیشرفت و ریشه دواندن انقلاب در عرصه های مختلف، فرهنگ ما پیشرفتی نداشته است! نه به این معنا که کاری نشده، به این معنا که خیلی کارها باید می شد، ولی نشد!

 

حال علت چیست!؟

 

علت این است که ما فرهنگ و کار فرهنگی را برای خودمان یک جهاد تعریف نکردیم.

وقتی حضرت آقا از عنوان "قرارگاه مرکزی فرهنگ" استفاده می کنند، به این معنی است که ایشان تأکید دارند که عرصه فرهنگ یک میدان و کارزار مبارزه است.

پس چرا آنطور که باید به کار و عرصه فرهنگی پرداخته می شد، نشد و عرصه فرهنگ ما دچار مرگ خاموش شده، چند دلیل دارد:

 

مرگ خاموش فرهنگ

 

اول اینکه؛ این جبهه ی فرهنگی برای خود یک نقشه راه جامع تعریف نکرده است. که طبق آن برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت مشخص باشد.

 

دوم اینکه؛ به کارهای جسته و گریخته و سطحی و زودبازده بیشتر اهمیت داده که البته کم اثر است و کم عمق.

 

سوم اینکه؛ بدنه ی جبهه ی فرهنگی ما ضعیف است و اطلاعات بالا و عمیقی ندارد؛ و معمولا تحت تأثیر جو واقع می شود و هیچ گاه توان بیان استدلال و بحث را ندارد. (دقیقا مثل بحث شیعه های تندرو یا همان فرقه شیرازی)

 

چهارم اینکه؛ کارهای فرهنگی ما در دهانه خط و حزب گیر کرده است! در حالیکه مسئله فرهنگ، مسأله سیاسی چپ و راست نیست، بلکه مسئله ارزش هاست و عناصر جبهه فرهنگی خود را مشغول دعواهای خطی و حزبی کرده اند.(البته تا وقتیکه به ارزش ها ضربه ای وارد نشود.)

 

پنجم؛ مسئله خودبینی و یا خودبرتر بینی است! که موجب انزوای بسیاری از عناصر فرهنگی شده است. که این موجب ضعف جبهه خودی مقابل جبهه دشمن می گردد.

 

ششم؛ که البته مسئله ای بس فراگیر در بین فعالان عرصه فرهنگ است، عدم خودسازی اخلاقی است. که نیروی فرهنگی و جهادگر عرصه فرهنگ، پیش از برون سازی باید درون سازی داشته باشد.

این در حالیست که برای بسیاری از بچه های فرهنگی این مفهوم غلط جا افتاده است که صرف انجام یک کار فرهنگی خودش عبادت است! در حالیکه این نیز یکی از ترفندهای شیطان است.

مثال این هم واضح است؛ که نمازها بی حس و حال شده اند! و یا سحرها -البته اگر بیدار شویم- پر از خستگی و بی حالی است و توسلات هفتگی و این جور حالات معنوی بین بچه های فرهنگی کمرنگ شده است.

و یا اینکه تصمیم گرفته می شود فلان روز هفته، مثلا زیارت آل یس و توسل به امام زمان عج برگزار شود؛ از قرار همان روز یا دوستان نیستند! و یا بعد از اتمام جلسه تشریف می آورند! و اینکه در حین برگزاری جلسه بیرون از جلسه مشغول صحبت راجع به کارهای پیش رو هستند!

 

پ.ن: دوستان هم سنگری! بیایید عزم مان را راسخ کنیم؛ راسخ تر از همیشه؛ مسجد یا کانون یا پایگاه بسیج یا مجموعه ی اینجا و آنجا هم ندارد! شروع کنیم؛ هر کاری که از دستمان بر می آید؛ به صرف گفتن و خواندن اکتفا نکنیم.

یکی از دوستان، بچه های همسایه هاشون را جمع کرده بود طبقه ی پایین منزلشون و شروع به کار کرده بود با یک میز پینگ پنگ! خیلی جالب بود واسم.

 

+ +: تمام این مطالب خطاب به خودم بود؛ کسی به خودش نگیرد! و یا اینکه احساس نکین خواستم درس اخلاق بدهم!

 

غیرت نوشت

 

غ.ن: (غیرت نوشت) 121 شهید آمدند تا بگویند امنیت امروز، مرهون خون ماست نه مذاکرات! نه به قدم زنی دو نفره در هوای دو نفره! نه سفر به فرانسه و لبخند زدن! پس لطفا بی غیرتی تان را به رخ ملت نکشیــد!

HaFi
۰۳ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۸ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۷ نظر

آن روزها مادران را ننه و پدران ا آقا صدا می کردند. البته ننه ی تنها نه. در واقع مادر به اسم پسر بزرگ تر شناخته می شد. مثلاً مادر من ننه کیم بود. آن عصر، عصر ننه ها بود. بعضی هاشان صاحب علم و معرفت بودند و دارو تجویز می کردند و شفا می دادند. مثلاً بعد از هفت بچه، به بیچاره ننه ماهرخ می گفتند: "عاقر شده و دیگر دامنش سبز نمی شود" و او را به عرق سُنبل می بستند تا بتواند هشتمین فرزندش را به دنیا بیاورد ....

از هر خانه ده، دوازده بچه ی قد و نیم قد بیرون می زد. هر کس همبازی هم سن و سال خودش را پیدا می کرد. ...

همیشه یکی از همسایه ها یا زاییده بود یا شیر می داد و این موضوع باعث شده بود مادرهایی که به اندازه ی کافی شیر نداشتند یا مریض بودند، بچه ها را به خانه ی آن یکی همسایه بسپارند تا چند روزی شیر بخورند. با این حساب همیشه تعدادی خواهر و برادر رضاعی م داشتیم. مثلاً برادرم علی که به دنیا آمد مادرم مریض بود. من علی را قنداق پیچ می بردم پیش ننه مجید تا با دخترش فاطمه که هم سن او بود شیر بخورد.

اصلاً هرکه عیالوار تر بود اسم و رسم بهتر و بیشتری داشت...

 

این روایتی کوتاه بود از کتاب "من زنده هستم" از معصومه آباد؛ که وقتی می خوندم، این صفحه که تمام شد، هنوز ادامه ی کتاب مطالعه نشده!

 

بخشی از کتابخانه ی من!

 

- فکر می کنید دلیل این غلفت چیست!؟ چرا اوضاع خانه ها و جامعه مان اینطور شد!؟ و دیگر هیچ کس تمایلی به بچه دار شدن نداشته باشد و یا نهایتا به یک یا دو بچه اکتفا کنند!؟

 

در سال 92 که مقام معظم رهبری بحث سبک زندگی را مطرح کردند، یک سری از سیاسیون و رسانه ها فقط این مفهوم را تکرار کردند، ولی در عالم واقع کار خودشان را کردند و هیچ تحولی رخ نداد.

غافل از اینکه مقوله ی ازدیاد جمعیت(همان سبک زندگی) شعاری محقق نمی شود! دستوری هم نیست! یعنی مردم با دستور فرزندانشان را کم نکردند که با دستور زیاد کنند.

این سبک زندگی ماست که اقتضائش این است که مسئولیت گریز باشیم و نخواهیم زحمت تربیت چند فرزند را به عهده بگیریم. آن چیزی که باعث کاهش موالید شده، سبک زندگی ما بوده نه دستور دولت یا خواست ائمه جمعه از زوج ها برای اینکه فرزند بیاورند یا نیاورند!

در قدیم، ارزش های اجتماعی زنان، مادری بود ولی وقتی زنان ما دچار تحول ادراک هویتی شده اند و به طرب زندگی شان فکر می کنند. زنانی که برای آنها تحصیلات تکمیلی دانشگاهی، استقلال اقتصادی و اشتغال تبدیل به ارزش شده و زن بجای اینکه خودش را اول مادر بداند، اول یک کنشگر اجتماعی می داند! که این را سبک زندگی به او داده است.

 

حال چگونه باید این سبک زندگی را اصلاح کرد!؟

 

دولت آقای هاشمی چگونه موفق شد موالدی را کاهش دهد؟ از طریق دستور و بیلبورد؟ نخیــر! از طریق ارائه نگرش های غربی در آموزش و پرورش و دانشگاه ها به زنان. در دستور جلسه های دولت کارگزاران هست که، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش متولی کاهش موالیدند.

یعنی آنها بودند که باید به دختران جوان ایرانی می گفتند که شما ابتدا مادر نیستید. نروید بچه بزایید و مجبور شوید آشپزی کنید و رخت بشورید.

نگرش تغییر کرده است!

و تا نگرش اصلاح نشود، برای چه باید خانواده ها دوباره زیر بار فرزند بروند!؟

 

متاسفانه امروز فرهنگ سازی بر روی این مسئله تعطیل است!

 

خانواده ای که کم تر بچه دارد و یا ندارد، خرجش کمتر است، راحت تر سفر می رود، شب ها راحت تر می خوابد و... یعنی ازش شد عیش و طرب روزمره و سبکی بار. پول شد ارزش، که زن هم برود اشتغال داشته باشد و توی خانه نماند. زن به عنوان کنش گر اجتماعی ارزشمند است نه به عنوان مادر در خانه!

و حال...

همچنان سینمای ما، رسانه های ما، آموزش و پرورش ما و دانشگاه های ما دارند انگاره های خانواده های هسته را ترویج می کنند، خانواده های هسته ایِ کم جمعیت.

و آیا دستور العمل های دولتی ما تغییری کرده!؟ سیستم وزارت ارشاد و آموزش و پروش مان چطور!؟

و همچنان با این مقوله شعاری عمل می شود.

 

پ.ن: بنده حقیر نیز به شخصه معتقد به حضور زن در اجتماع هستم؛ و این متن اصلا در پی خانه نشین کردن زن نبود! (که این حرف در پست های قبلی همین وبلاگ به وضوح مشخص است!).

 

++ بابت راکد بودن وبلاگ در این مدت و اینکه به دوستان سر نزدم عذر خواهی می کنم! (سرم کمی شلوغ بود!)

HaFi
۱۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۲۸ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۴۶ نظر

حضور بدون حجاب زن غربی در اجتماع، حضوری است مردسالارانه!

 

این موضوع را رهبر عزیز انقلاب اسلامی به درستی تبیین می کنند:

 

« در فرهنگ و دنیای غربی ... زن برای اینکه شخصیت خودش را نشان بدهد، باید برای مردان چشم نواز باشد.

 

این شد شخصیت برای زن؟

 

باید حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوه گیری کند تا مردها خوششان بیاید.

 

این تعظیم زن است یا تحقیر زن؟

 

یکی از نشانه های مردسالاری غربی ها همین است که زن را برای مرد می خواهند؛ بنابراین می گویند: زن آرایش کند تا مرد التذاذ ببرد. این مرد سالاری است، این آزادی زن نیست. این در حقیقت آزادی مرد است. می خواهند مرد آزاد باشد، حتی برای التذاذ بصری، برای همین، زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرّج در مقابل مرد تشویق می کنند. »

 

 

استفاده ی ابزاری نظام سرمایه داری غرب از زن از چند جهت قابل بررسی است: ...

 

پ.ن: این صحبت های حضرت آقا را توی این مسابقات والیبال به عینه درک کردم!

 

(و ادامه مطلب نیز ... )

HaFi
۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۵۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ نظر

دختر ایرانی خوش حجاب است...

حجاب هستی بانوان ایرانی و مسلمان است و زنان مسلمان هیچگاه حجاب و عفاف خود را‌‌ رها نمی‌کنند و با حجاب خود سبب خفت و خواری دشمنان اسلامی می‌شوند.

 

دختران خوش حجاب فکر نکنند چون خودشان چادر بر سر دارند در برابر دیگران مسئول نیستند و به تمام وظیفه خود عمل کردند و دختران با حجاب باید نسبت به دختران بد حجاب احساس مسئولیت کنند.

یک راهکار! محبت کردن بهترین عامل در انتخاب حجاب از سوی بانوان بدحجاب می‌تواند باشد؛ زیرا که رفتار با محبت مسلمانان و افراد باحجاب سبب می‌شود تا افراد تحت تاثیر قرار گیرند و از سوی دیگر هیچگاه نمی‌ توان با اجبار و دعوا فرد را به حجاب وادار کرد.

و در ضمن، شیعه پر از محبت است، اگر به محبت شیعی رفتار کنید همه افراد چادری می‌شوند!

"حجاب زنان ایرانی، حجاب خوبی است ... به نظر ما، چادر حجاب بهتری است. چادر چیز خوبی است و بهترین حجاب است."

(رهبر انقلاب...74/8/22)

  

دختر مسلمان ایرانی، یک منتظر است...

زنان و دختران مسلمان با انجام وظایف خود، در دوران غیبت، زمینه ظهور امام زمان صلوات الله و سلامه علیه را فراهم میکنند. که از جمله آن وظایف تربیت فرزندان و آشنا نمودن آنها با حضرت مهدی عج و ایجاد عشق و شور در آنها است. فرزدانی که درسایه باورهای عمیق دینی سعادتمند و از انحرافات بدور باشند.

"زن مسلمان باید ... در دامن پرمهر و پرعطوفت، و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیت کند؛ انسان های بی عقده، انسان های خوش روحیه، انسان های سالم ... در دامن او پرورش پیدا کنند و مردان و زنان و شخصیت های جامعه را بوجود آورد. مادر از هر سازنده ای، سازنده تر است." (رهبر انقلاب...75/9/25)

 

دختر مسلمان ایرانی حافظ خون شهداست...

"خواهران حزب الله! اگر بادی بوزد، برگ های زرد درختان را فرو می ریزد، اما برگ های سبز و خرّم باقی می ماند. امیدوارم شما نیز مانند بزگ های سبز باشید و به حجاب خود پای بند بمانید!" (شهید محمد رضا ایثاری)

 

پ.ن: روز دختر، بر تمام دختران باحجاب مبارک باد.

و بی حجاب ها دنبال روزی دیگر بگردند نه روز حضرت معصومه... "einlam"

 

میلادت مبارک بانوی مهربانی ها

+ پستی که قرار بود راهکار ارائه دهد برای مسجد خوب، آمادست! منتها هنوز آنچه باید باشد نشده...

HaFi
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۳ نظر

سلام فرمانده عزیز...

تولدت مبارک حاجی؛ ببخش اگه دیر شد (دو هفته ای!)؛ کلاً فراموشم شده بود؛ همونطور که خودم را فراموش کردم بودم؛ و همونطور که انتظار و ظهور را فراموش کردم...

خدا مرا ببخشد...

 

حاج احمد کاظمی

 

روایت اول:

گفت: آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟

سئوال عجیب و غریبی بود! ولی می‌دانستم بدون حکمت نیست.

گفتم: شما فرمانده‌ی نیروی هوایی سپاه هستین سردار.

به صندلی‌اش اشاره کرد. گفت: آقای امینی، شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم، نرسی؛ ولی من که رسیدم، به شما می‌گم که این جا خبری نیست!

 آن وقت‌ها محل خدمت من، لشکر هشت نجف اشرف بود. با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون کردی امینی، این برات می‌مونه؛ از این پست‌ها و درجه‌ها چیزی در نمی‌آد!

 

روایت دوم:

نام احمد کاظمی، برای خیلی از فرماندهان نیروی زمینی، نام آشنایی بود؛ به روحیات و به رویکردهای او هم آشنایی داشتند. همین که زمزمه‌ی حضورش در نیروی زمینی شروع شد، فلش کارها و برنامه‌ریزی‌های فرماندهان، به سمت ارتقا توان رزم کشیده شد.

آنهایی که توی امور نظامی، به اصطلاح اهل خبره هستند، هنوز هم با قاطعیت می‌گویند: فقط اسم احمد کاظمی، سی‌درصد توازن رزم نیروی زمینی را برد بالا!

خودش هم که وارد نیروی زمینی شد، این توان را هشتاد تا نود درصد بالا برد.

 

پ.ن 1: روایت اول را بخاطر همخوانی اش با پست های "متولیان فرهنگی بخوانند...!" از زندگی حاج احمد آقای شهید انتخاب کردم!

 

حاج احمد کاظمی

 

پ.ن 2: روایت دوم هم به خاطر به رخ کشیدن قدرت ایران به برخی از غافلین(در نگاه حسن ظن) انتخاب کردم!

جناب دیپلمات! کدخداتان در 10 دقیقه که هیچ، در یک ماه هم از پس حماسی که گوشه ای از قدرت ایران است، برنیامد؛ چه برسد به ایران!

 

«« یک وقتى یکى از مسئولین کشور درباره‌ى مسائل نظامى یک نظرى داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک «تور نظامى» براى مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خرده‌اى در محیطهاى نظامى گردش کنند، حقایقى را، واقعیّاتى را ببینند، معلوماتشان نسبت به موجودىِ نظامى کشور بالا برود.»»

بیانات حضرت آقا در دیدار اساتید دانشگاه ها 93/04/11

کاش برخی چشم هاشان را باز میکردند...!

HaFi
۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۳۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ نظر

این روزها انگار قرار شده رزق و روزیمان را خاندان صدر بدهند...!

قرار است از سیره شهید آیت الله سید محمد باقر صدر در برخورد با حضرت امام خمینی ره و انقلاب اسلامی بدانیم.

هنگام ورود امام (ره) به عراق، شهید صدر، برای استقبال گسترده از ایشان در بغداد و نجف و کربلا، تلاش می‏کرد و خودش هم در برنامه استقبال، شرکت کرد.

**

روزی که خبر پیروزی انقلاب را دریافت کرد، به نشانه ابراز شادمانی، درس خود را تعطیل کرد و در لزوم حمایت از این نهضت، سخنرانی کرد. آنگاه شاگردان و جوانان را به برپایی تظاهرات مردمی برای حمایت از انقلاب دعوت کرد.

[بماند که امروز برخی حاضر نشدند که حتی درس خود را در استقبال از جانشین آن امام راحل تعطیل کنند!]

**

در آستانه پیروزی انقلاب، دست به نگارش مجموعه «الاسلام یقود الحیاه» زد و پیشنویسی برای قانون اساسی ایران آماده کرد. می‏گفت در این شرایط، رهبران ایران، گرفتاریهای زیادی در محکم کردن پایه‏های انقلاب خواهند داشت و طبعاً فرصت چنین کارهایی را ندارند. پس بر ما واجب است که ایشان را یاری کنیم.

[ما امروز در جهت محکم کردن پایه های انقلاب و کشورمان چه کردیم؟]

**

پس از پیروزی انقلاب، برای شاگردان خود نوشت:

«در این لحظات پرشکوه که پیروزی بی نظیر و تردید ناپذیر اسلام، به دست ملت مسلمان ایران و به رهبری حضرت امام خمینی به منصه ظهور رسیده است، بر هر یک از شما واجب شرعی است که با تمام توان در خدمت انقلاب اسلامی قرار گیرید.

… لازم است این واقعیت روشن شود که رهبری امام خمینی تجسم عینی آرمانهای اسلام در ایران امروز است. … بر یکایک شما و بر هر کسی که سعادت یارش شده که در کنار این تجربه ارزشمند زندگی کند، واجب است که تمام توان خود و آنچه را که در اختیار دارد، به خدمت اهداف و پیشبرد این تجربه ارزشمند در آورد و توقفی در کار نباشد.

**

«ادامه مطلب هم مفید است...»

HaFi
۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ نظر

أمّا الأول: انقلاب قریب الوقوع

سال 1356، یکی از سخت ترین دوران های لبنان، رفت مکه؛ لبنان باز در آستانه ی یک جنگ داخلی دیگر بود. ولی می خواست بعضی از مشکلات شیعیان عربستان سعودی را از طریق "امیر عبدالله" ولیعهد آن کشور حل کند.

بعدها داستان آن جلسه را یکی از دوستان کلمه به کلمه تعریف کرد:

امام موسی[صدر] حدود 10 تا 15 دقیقه در مورد وضعیت لبنان صحبت کرد. بعد 45 دقیقه در باره ی انقلاب اسلامی ایران حرف زد!

به امیر عبدالله گفت:

«که این انقلاب را مرجعی رهبری می کند که نامش آیت الله خمینی است! این انقلاب، اسلامی است! نه طایفه ای است و نه قومی! نه شیعی است و نه ایرانی! انقلابی است اسلامی، که برای مسلمین جهان خیر و برکت به همراه دارد! پیروزی این انقلاب قریب الوقوع است و زمان زیادی نخواهد برد! از هم اکنون به شما سفارش می کنم؛ با آن رابطه ای سازنده و حسنه داشته باشید؛ فریب دسیسه های آمریکا را نخورید و در دام اختلافات نیافتید!»

و أمّا الثانی: الإمام الأکبر

متأسفانه در آن زمان روحانیت لبنان با روحانیت مبارز ایران تفاوت داشت. سید موسی[صدر] تنها کسی بود که تأکید می کرد روحانیون ایران افرادی روشن، انقلابی و مبارز هستند. با حرف هایش تصویری زیبا از علما و روحانیت ایران در ذهن مردم لبنان ایجاد کرده بود. و درباره ی امام خمینی می گفت: «او امام الاکبر است! انقلابی را رهبری می کند که چهره ی منطقه را دگرگون خواهد کرد!»

 

پ.ن 1: این دو روایت نتایجی رو هم الزاما داشت؛ ولی باشه به عهده خود دوستان...

پ.ن 2: این روایت ها را می نویسم که یادمان نرود امام موسی صدر؛ همان بزرگی که جرج جرداق درباره اش چنین می گوید: «اگر روحانیون مسلمان، اسلام را همانند امام صدر عرضه می کردند، اثری از مسیحیت و سایر ادیان باقی نمی ماند.»؛ از شنبه 11 شهریور 1357 چشمانی؛ همچنان چشم انتظار دیدار دوباره اش هستند...

شاید قرار شده با مولایمان حضرت حج عج بیایی!

اللهم عجل لولیک الفرج

++ از امام موسی صدر بخوانید:

سید المغیب

متولیان فرهنگی بخوانند...! (2)

HaFi
۰۵ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۰ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۴۰ نظر

ای پیش پرواز کبوتر های زخمی!    * *   بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!


تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی    * *    یک قاب چوبی روی دست میخ بودی


توی کتابم هرچه بابا آب می داد    * *    مادر نشان از عکس توی قاب می داد


برگرد! تنها یک بغل بابای من باش    * *    ها! یک بغل برگرد تنها جای من باش


ای دست هایت آرزوی دست هایم    * *    ناز و ادایم مانده روی دست هایم


شاید تو هم شرمنده ی یک مشت خاکی    * *    یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی


عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است   * *   یک چفیه و یک ساک هم باشی، قبول است


ای عکس هایت روی زخم دل، نمک پاش    * *    یک بار هم بابای معلوم الاثر باش


پ.ن 1: این پست تقدیم همه ی رقیه های دیروز این انقلاب، که امروز زینب وار باید وظیفه به دوش بکشند...

پ.ن 2: این دختر خانم فرشته گون

پدرش از دانشمندان هسته ای بود که در راه اعتلای حکومت اسلامی شهید شد. رهبر این حکومت اسلامی با افتخار تمام، بوسیدش، بغلش کرد و....

مگر رقیه دختر حسین ع چه کرده بود که با گفتن بابا سیلی خورد؟

HaFi
۱۶ آذر ۹۲ ، ۲۳:۰۹ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۸ نظر